نابرابری اقتصادی تهدیدی بر سلامت روان زنان

میان فرودستی اقتصادی و اجتماعی و بهداشت روان یک رابطه علت و معلولی وجود دارد که طبق نظر سازمانی جهانی بهداشت حتی در کودکان بالاتر از ۳ سال قابل مشاهده است. سازمان بهداشت جهانی گزارش داده است که بین میزان درآمد و سلامت روان افراد ارتباط مستقیمی وجود دارد.

برنامه‌های اقتصادی که منجر به تغییرات ناگهانی و عمیق در میزان درآمد، شرایط اشتغال و زندگی مردم به ویژه گروه‌های فاقد قدرت می‌شود تاثیرات بسیار زیان‌باری بر سلامت روان افراد می‌گذارد. این تغییرات که برای گروه‌های زیادی از مردم غیر قابل کنترل و اجتناب ناپذیرند، به شدت در بروز علائم افسردگی نقش دارند. یک تحقیق جهانی که اخیرا منتشر شده نشان می‌دهد تعداد زنان دارای مشکل افسردگی دو برابر مردان است. تبعیض‌های جنسیتی و اقتصادی تا حد زیادی به وخامت این افسردگی کمک می‌کند. همچنین زنان در مقایسه با مردان بیشتر بار ناشی از فقر را بر دوش می‌کشند. طبیعتا عدم امنیت در حوزه مسکن و بی‌خانمانی هم نقش تعیین کننده خود را در این میان بازی می‌کند و به فقر زنان دامن می‌زند. به گفته یک مددکار اجتماعی باتجربه، ناامنی در زمینه مسکن به خصوص برای کسانی که به دلیل خشونت در محیط خانوادگی قادر به زندگی در آن محیط نیستند، یک مشکل بزرگ است. دسترسی پایدار به مسکن می‌تواند به طور قابل ملاحظه‌ای به بهبود سلامت روان افراد کمک کند. 

اشتغال و کار بدون دستمزد 

مشارکت زنان در بازار کار اغلب به نوعی با وظایف مراقبتی ارتباط دارد. همچنین زنان احتمال بیشتری دارد که با کاهش دستمزد و یا فرصت‌های شغلی دست و پنجه نرم‌ کنند. علاوه بر این، زنان بیشتر مواقع نسبت به همکاران مرد خود دستمزد کمتری دریافت می‌کنند. شکاف جنسیتی در حقوق و دستمزد از زمان ورود جوانان به بازار کار شروع می شود. گویی جامعه برای نقش مادری، جریمه در نظر گرفته است، با القای این تفکر که زنان صاحب فرزند، اغلب بهره‌وری پایینی دارند. بنابراین هم فرصت‌های شغلی محدودتری برایشان وجود دارد و هم حقوق پایین‌تری دریافت می‌کنند. زنان باردار نیز مورد تبعیض هستند؛ هم از نظر دسترسی به مرخصی والدین و هم از نظر امکان بازگشت به کار. آزار جنسی در محل کار نیز مزید بر علت است. به طور مثال در استرالیا گزارش می‌شود که در طول ۵ سال فعالیت شغلی‌، زنان حداقل یک بار مورد آزار جنسی قرار گرفته‌اند. در میان این زنان، مادران مجرد بیشتر از همه تحت تاثیر بی‌ثباتی اقتصادی و نیز تبعیض‌های چندگانه قرار می‌گیرند. در همین کشور ۷۲ درصد از زنان، تجربه تبعیض در زمان بارداری را داشته‌اند و این تبعیض‌ها بر سلامت روان آنها به شدت تاثیر گذاشته است. بی‌ثباتی وضعیت مالی و تبعیض‌های شغلی، منجر به آسیب‌های روحی و روانی بر زنان می‌شود. استرس، کاهش عزت نفس و اعتماد به خود از جمله این آسیب‌ها هستند. تعداد زیادی از زنانی که طی این پژوهش، با آنان مصاحبه شد اظهار کردند که دچار افسردگی و اضطراب عمیق شده‌اند در حالی که قبل از تجربه تبعیض، این مشکلات روحی و روانی را نداشتند. 

علاوه بر موارد گفته شده، زنان به دلیل مسوولیت‌های بیشتری که برای نگهداری از فرزند(ان) دارند، شرایط کاری و درآمد متزلزل‌تر و  فرصت‌های شغلی محدودتری خواهند داشت. بنابراین بسیاری مواقع قراردادهای کوتاه مدت، بدون برخورداری از بیمه و مزایای شغلی را می‌پذیرند. این تجربیات سلامت جسمی و روانی زنان را تخریب می‌کند و منجر به اضطراب می‌شود.

تبعیض‌های جنسیتی در اشتغال، تاثیر مستقیمی نیز بر وضعیت بازنشستگی زنان دارد و مشکلاتی در زمینه مسکن و حقوق بازنشستگی برای زنان به وجود می‌آورد. بنابراین تعجب‌آور نخواهد بود که افسردگی در میان‌سالگی و دوران پیش از یائسگی در میان زن‌ها شایع باشد. به گفته یک مددکار اجتماعی با سابقه،  وقتی به افسردگی و مشکلات روحی  زنان می‌رسیم معمولا شرایط اقتصادی و اجتماعی ایجاد کننده این مشکلات را نادیده می‌گیریم و تصور می‌کنیم آنها ریشه در مسایل فردی دارند.
مسوولیت زنان در تربیت فرزند و سایر کارهای بدون دستمزد خانگی نه تنها به عقب ماندگی مالی منجر می شود، بلکه بر سلامت روانی آنها نیز تأثیر می‌گذارد. بار سنگین کار خانگی علاوه بر اشتغال در بیرون از خانه باعث می‌شود زنان فشار زمانی قابل توجهی احساس کنند. زمان خواب و اوقات فراغت مخصوصاً برای مادران دارای کودکان خردسال کم است و همه اینها با پیامدهایی مانند ضعف سلامتی و کاهش رضایت از زندگی همراه است. به منظور ایجاد شرایط مناسب برای زنان، نیازمند اصلاحاتی در قوانین و مقررات کار و رفاه اجتماعی هستیم که طبق آن زنان دارای فرزند که امکان اشتغال ندارند تحت پوشش بیمه و خدمات اجتماعی قرار بگیرند. این اصلاحات می‌تواند شامل مراقبت‌های مربوط به بهداشت روان و یا خشونت خانگی نیز باشد. 

طی تحقیقی که اخیرا انجام شده، شرکت‌کنندگان اعلام کردند که در تعامل‌های چهره به چهره با مراجعه کنندگان، مشتری‌ها و مردم در محیط کارشان دچار استرس می‌شوند و یا اعتماد به نفس بالایی ندارند. در این میان مادران مجرد اظهار داشته‌اند که شاهد پرخاشگری از سوی مشتریان یا کلیشه‌های منفی در مورد مادران مجرد بوده‌اند، سرشان داده کشیده شده و مورد آزار جنسی قرار گرفته‌اند. همه این تجربیات موجب شده زنان دچار اضطراب شده و یا حساسیت‌شان نسبت به رفتار و گفتار افراد بسیار شدید باشد. 

در مجموع آثار منفی مراقبت از فرزندان، فشار ناشی از وظایف مربوط به آنها و فشارهای محل کار در کنار هم شرایطی استرس زا را برای زنان ایجاد می‌کند. معمولا نرخ فقر در خانواده‌های تک والد بالاست و فرزندان این خانواده‌ها سه برابر بیشتر از فرزندان خانواده‌های دو والدی از فقر رنج می‌بردند. کاهش درآمد این خانواده‌ها رابطه مستقیمی با پایین آمدن بهداشت روان کودکان، افزایش مشکلات عاطفی و رفتاری، هیجان و اضطراب و نهایتا انزوای اجتماعی و محدود شدن شبکه‌های اجتماعی و حمایتی آنها دارد. 

برعکس، درآمد مکفی منجر به کاهش سوء تغذیه کودکان و افزایش توانایی‌های شناختی و روانی، بالا رفتن بهداشت روان و موفقیت‌های تحصیلی به ویژه در خواندن و ریاضی می‌شود. حق هر انسانی است که از استانداردهای یک زندگی شایسته برخوردار باشد تا سلامت روانی‌ بیشتری داشته باشد.

تهیه و تدوین: مدرسه پرتو

منبع