درهم‌تنیدگی تبعیض‌ها چگونه بر اشتغال زنان تاثیر می‌گذارد؟

وقتی حرف اشتغال و مدیریت زنان به میان می‌آید، در بسیاری موارد به تجربه‌های زنان در کشورهای توسعه‌یافته، زنان شهرنشین و زنان طبقه متوسط و بالا توجه می‌شود. اما برای یک دیدگاه جامع باید به عمق موانع ساختاری بی‌شماری که مانع اشتغال و رشد حرفه‌ای همه زنان، به‌ویژه زنان گروه‌های به حاشیه رانده شده‌ می‌شود، توجه کرد. این‌جاست که مفهوم در هم‌تنیدگی یا تقاطع intersectionality و چارچوب تحلیلی مرتبط با آن به عنوان بخشی از راه حل مطرح می‌شود.

اصطلاح «درهم‌تنیدگی» را نخستین بار ۳۵ سال پیش کیمبرله کرنشاو Kimberlé Crenshaw، استاد حقوق ابداع کرد. او زمانی که دانشجوی وکالت بود، متوجه شد جنسیت و نژاد همواره به‌عنوان موضوعاتی کاملا جداگانه در نظر گرفته می‌شوند. برای این دانشجوی وکالت، مطالعه آنها جدا از هم بی‌معنی بود. او می‌دید که برای مثال، زنان رنگین پوست به ویژه در قانون مورد تبعیض مضاعف هستند.

پرونده ۱۹۷۶ «دگرافنراید در مقابل جنرال موتورز» که از سوی کرنشاو ارائه شد، تا به امروز برای نشان دادن مفهوم تقاطع استفاده می‌شود. در این پرونده، پنج زن سیاه از شرکت خودروسازی جنرال موتورز به دلیل تبعیض نژادی و جنسیتی شکایت کردند. دادگاه‌ اعلام کرد که زنان به طور کلی در مورد مشاغلی مانند منشی‌گری مورد تبعیض قرار نمی‌گیرند و این‌که این شرکت کارگران سیاه را استخدام می‌کند، وجود تبعیض نژادی را رد می‌کند. زنان این دادگاه را باختند. اما نکته مهم این بود که دادگاه نادیده گرفت که اکثریت منشی‌ها زنان سفید بودند و کارگران کارخانه همگی مرد بودند.

 متقاطع بودن یا درهم تنیدگی را می‌توان این‌طور تعریف کرد: «وضعیتی پیچیده و تجمعی که در آن اشکال مختلف تبعیض با هم ترکیب می‌شوند، همپوشانی پیدا می‌کنند یا تلاقی می‌کنند.» درهم‌تنیدگی به این معنی است که تبعیض در یک حباب وجود ندارد و انواع مختلف تبعیض وقتی کنار هم قرار می‌گیرند، به روش‌های مختلف تقویت می‌شوند.

در این تعریف، هویت‌های در هم‌تنیده زنان متعلق به گروه‌های اجتماعی گوناگون می‌تواند هویت جنسیتی و گرایش جنسی، معلولیت، سن، طبقه اقتصادی و تعلق به جامعه روستایی و اقلیت‌های قومی، نژادی و فرهنگی را شامل شود.

برای ترویج برابری و شمول در محیط کار و ترویج حقوق اقتصادی زنان برای همه گروه‌ها، داشتن یک رویکرد فمینیستی متقاطع ضروری است. این رویکرد تجارب زیسته گروه‌های کوچک‌تر و به حاشیه رانده شده را در مرکز توجه قرار می‌دهد. با پرداختن به ویژگی‌ها و پیوندهای متقابل، می‌توان تجربیات و چالش‌های پیش روی این گروه‌ها و نابرابری‌های ساختاری را بهتر شناخت و برای رفع آن کوشید.

در ادامه، برخی از موارد مرتبط با درهم‌تنیدگی و اشتغال زنان را مرور می‌کنیم.

تاثیر درهم‌تنیدگی تبعیض‌ها بر پیشرفت شغلی

زنان همواره تاکید می‌کنند که در محیط‌های حرفه‌ای تبعیض را احساس می‌کنند اما تجربه کاری زنانی که با تقاطع نابرابری‌ها روبه‌رو هستند، تبعیض‌آمیزتر است. تجربه لایه‌های مختلف تبعیض، زنان را از نظر ثبات کاری و پیشرفت شغلی آسیب‌پذیرتر می‌کند.

شرایط شغلی زنان متعلق به گروه‌های اقلیت و به حاشیه‌رانده شده می‌تواند منجر به استرس بیشتر، اعتماد به نفس کمتر و ترس بیشتر از آسیب‌پذیری شود. تمام اینها سلامت روانی آنان را مختل می‌کند و به دنبال آن احساس عدم امنیت شغلی، بی‌کفایتی و محرومیت از پیشرفت شغلی می‌آید.

تجربیات مرتبط با تبعیض‌های گوناگون می‌تواند منجر به این شود که زنان در لحظات تصمیم‌گیری از موضع‌گیری و ابراز عقیده اجتناب ‌کنند و این یکی از دلایلی است که باعث وارد نشدن آنها به حوزه‌‌های مدیریتی می‌شود. نداشتن نماینده در پست‌های مدیریتی و نبود فرصت‌های توسعه حرفه‌ای، به تداوم نابرابری‌ها کمک می‌کند. 

زنان متعلق به این گروه‌ها در حین اشتغال آن‌قدر با احساس نادیده گرفته شدن و تبعیض جنسیتی مواجه‌اند که همواره مجبورند در مورد روش‌های مقابله یا نادیده گرفتن موانع فکر کنند و در نتیجه، انرژی و زمان کمتری برای کارهایی مانند شبکه‌سازی و فعالیت‌هایی که ممکن است منجر به ارتقای آنها در شغل‌شان شود، باقی می‌ماند.

زنان روستایی و مساله درهم‌تنیدگی

 تلاقی جنسیت و بافت جغرافیایی بر تجربه زندگی زنان روستایی اثر می‌گذارد. زنان روستایی که ممکن است همزمان هویت‌های دیگری هم داشته باشند و نابرابری‌های دیگری مانند تبعیض بر اساس نژاد، معلولیت و سن بالاتر را تجربه کنند، با شرایط منحصربه‌فردی روبه‌رو هستند.

زنان روستایی به دلیل مشارکت در کارهای کشاورزی، دامداری و صنایع‌دستی نقش مهمی در اقتصاد روستایی ایفا می‌کنند. با این وجود، مسائلی چون نقش‌ها و هنجارهای جنسیتی، سهم بیشتر از کارهای بدون دستمزد از جمله کارهای مراقبتی، تامین غذا و آب و دسترسی ناکافی و نابرابر به آموزش، مراقبت‌های سلامت، مالکیت و منابع اقتصادی از جمله مشکلات جدی مرتبط با فعالیت اقتصادی و کسب درآمد برای زنان روستایی است.

کمبود منابع مالی، زیرساخت‌های مرتبط با خدمات و مراقبت‌های بهداشتی و دسترسی ناکافی به حمل‌ونقل عمومی، از جمله عواملی است که بر سلامت عمومی زنان روستایی تاثیرگذار است.

نابرابری‌های آموزشی در محیط‌های روستایی تشدید می‌شود. امکان ادامه تحصیل دختران روستایی کمتر است و اغلب از دسترسی به آموزش‌‌های تکمیلی و گذراندن دوره‌‌های مهارت‌افزایی محرومند. دسترسی به اینترنت در مناطق روستایی ممکن است کم باشد که بر آموزش زنان و دختران اثر منفی می‌گذارد.

نرخ فقر در مناطق روستایی بیشتر از مناطق شهری است و حتی در یک جغرافیای خاص، روستاهای متعلق به اقلیت‌های قومی فقیرترند. 

تاثیر درهم‌تنیدن جنسیت و معلولیت بر اشتغال 

افراد دارای معلولیت موانع مهمی در بهره‌مندی از حق اشتغال بر سر راه دارند. ترکیب جنسیت و معلولیت بر این موانع می‌افزاید و دیدگاه مبتنی بر درهم‌تنیدگی، تقاطع معلولیت و جنسیت را به عنوان مبنایی برای تبعیض مضاعف برای دسترسی به فرصت‌های شغلی و تحصیلی، خدمات، منابع و موقعیت‌های تصمیم‌‌سازی در نظر می‌گیرد.

آمارها نشان می‌دهند که زنان دارای معلولیت بیشتر از مردان در معرض تبعیض هستند. درصد زنان دارای معلولیت که شاغل باشند از مردان به مراتب کمتر است و از همین رو فقر در زنان دارای معلولیت بیشتر است.

زنان دارای معلولیت با نابرابری در پرداخت حقوق به دلیل کلیشه‌ها و تعصبات جنسیتی مواجه هستند و احتمال اینکه به شکل غیررسمی به کار گرفته شوند یا کار پاره‌وقت به آنها پیشنهاد شود بیشتر است. به دلیل اشتغال در مشاغل غیررسمی، آنها اغلب کمتر از حداقل حقوق تعیین شده دستمزد می‌گیرند.

در بسیاری از موارد، تبعیض نسبت به زنان دارای معلولیت آن‌ها را از نظر قانونی نامرئی می‌کند و باعث می‌شود حمایت مناسب قانونی برای آنها در نظر گرفته نشود. کلیشه‌های فراوانی که در رابطه با معلولیت وجود دارد در کنار کلیشه‌های جنسیتی مرتبط با اشتغال و زنان دارای معلولیت هر دو بر میزان تمایل کارفرمایان به استخدام زنان دارای معلولیت اثر می‌گذارد بی‌آنکه حمایت‌های قانونی کافی برای رفع این تبعیض‌ها وجود داشته باشد.

از سوی دیگر، نداشتن حساسیت جنسیتی باعث می‌شود که کارفرماها در تامین شرایط متناسب با نیازهای افراد دارای معلولیت اهمال کنند و این می‎تواند باعث کاهش کارآمدی، ایجاد احساس تحقیر و اضطراب و پیامدهای دیگر در زنان دارای معلولیت شود.

زنان دارای معلولیت ممکن است با آزار و اذیت جنسی در محل کار مواجه شوند اما به دلیل احتمال بیشتر از دست دادن شغل، کمتر احتمال دارد آن را گزارش کنند.

در چنین شرایطی پذیرش دیدگاه مبتنی بر درهم‌تنیدگی در فرایند شناسایی و تحلیل مشکل و یافتن و پیاده‌کردن راه‌حل‌ها می‌تواند به بهبود حق اشتغال و شرایط کار زنان دارای معلولیت کمک کند.

رفع تبعیض‌های درهم‌تنیده برای رسیدن به برابری

برای رفع تبعیض‌ها به طور کلی و در عرصه اشتغال، باید آگاهی را در مورد تبعیض‌های متقاطع بالا برد. رویکرد فمینیستی متقاطع، ابزاری مهم و ضروری برای تحقیق، تحلیل، ترویج‌گری و سیاست‌گذاری در جهت ایجاد تغییرات مثبت اقتصادی و اجتماعی است. نگاه چندفرهنگی و انتقادی، متقاطع بودن تبعیض‌ها را سرلوحه همه گفت‌وگوها و منبع یافتن همه راه‌حل‌ها قرار می‌دهد. در این مسیر تنها گروه‌های به حاشیه‌رانده شده نیستند که باید دیدگاه مبتنی بر درهم‌تنیدگی را مطرح کنند؛ بلکه همه کسانی که به گروه‌های ممتاز تعلق دارند و به ویژه کارفرمایان نیز باید به این مساله متعهد باشند.

از جمله اقداماتی که برای رفع تبعیض‌ها می‌تواند راهگشا باشد:

– استفاده از رویکرد متقاطع برای جمع‌آوری آمار و اطلاعات و تحلیل اثرگذاری برنامه‌های اقتصادی

– توجه ویژه به گروه‌هایی که با تبعیض‌های درهم‌تنیده روبرو هستند در زمان برنامه‌ریزی و تخصیص منابع در پروژه‌های اجتماعی و اقتصادی

– انجام اقداماتی برای رفع نابرابری‌های شغلی ناشی از تبعیض‌های متقاطع از جمله در استخدام، فرصت‌های پیشرفت شغلی و دستمزد با هدف بهبود برابری و شمول در محیط کار

تهیه و تدوین: مدرسه پرتو

منبع ۱، منبع ۲، منبع ۳، منبع ۴