مقاومت مدنی چیست و چگونه به پیروزی جنبش‌ها کمک می‌کند؟

مقاومت مدنی یک استراتژی مبارزاتی است که بر توانمند‌سازی، سازماندهی، و اقدام جمعی مردم تکیه دارد. مردم یا گروه‌های مدنی به تنهایی قادر به مقاومت در برابر دستگاه سرکوب حکومت‌ها نیستند. مقاومت مدنی زمانی خلاء قدرت در میان مخالفان/معترضان را پر می‌کند که بتواند جنبش را فراگیر و گروه‌های بیشتر و متنوع‌تری از جامعه را با خود همراه سازد.

تجارب و آموزه‌های جنبش‌های مدنی معاصر نشان می‌دهد که «مقاومت مدنی» کلید پیروزی بیشتر این جنبش‌ها بوده است. جنبش‌هایی که با تشویق بدنه جامعه به مقاومت در برابر ناکارآمدی‌ها، ظلم و فساد گسترده حاکمیت موفق شده‌اند تغییرات اجتماعی و سیاسی را رقم زنند.

برای درک اینکه چگونه مقاومت مدنی در پیروزی بسیاری از جنبش‌های معاصر نقشی کلیدی داشته، میدان مبارزه‌ای را در نظر بگیرید که یک طرف حکومت با تمام قدرت نظامی/امنیتی، قضایی، مالی و رسانه‌ای ایستاده و در طرف مقابل، مخالفان/معترضان. در چنین میدانی آرایش نیروها نابرابر و قدرت نامتوازن به نظر می‌رسد و تا زمانی که قدرت نامتوازن است، شانس پیروزی وجود ندارد، چرا‌که دیکتاتور قادر به سرکوب مخالفان/معترضان است. پیروزی زمانی محقق می‌شود که مقاومت مخالفان/معترضان با «تولید قدرت» همراه باشد. حال چگونه تولید قدرت در سمت مخالفان/معترضان محقق می‌شود و توازن قدرت شکل می‌گیرد؟ پاسخ رهبران جنبش‌ها به این پرسش «مقاومت مدنی» مردم است.

فصل مشترک تمام جنبش‌های مدنی معاصر بر سه اصل فراگیری، ایجاد شکاف در قدرت و تحمیل هزینه غیرقابل تحمل به حکومت‌ها استوار بوده است.

مردم زمانی توان مقاومت و غلبه بر دیکتاتوری را پیدا می‌کنند که:

  • فراگیر شوند و طیف متنوع و وسیعی را جذب کنند (اصل اول)؛
  • شکاف بین نیروها و ریزش نیروهای دیکتاتور را سرعت بخشند (اصل دوم)؛
  • هزینه‌های غیرقابل تحمل بر رژیم وارد کنند (اصل سوم)؛

اصل اول: پیوستن پایگاه‌های وسیع‌تر و متنوع‌تر مردمی به جنبش

تجربه جنبش‌های مدنی معاصر ثابت کرده که یکی از نشانه‌های در دسترس بودن پیروزی، پیوستن طیف‌های وسیع‌تر و متنوع‌تر به جنبش‌های اعتراضی بوده است. به این معنا که هر چه هسته‌های مقاومت بزرگ‌تر شوند‍‌، جنبش‌ها موفق‌ترند. رهبران جنبش‌های مدنی در پاسخ به این پرسش که چگونه جنبش فراگیر می‌شود ۲ پیشنهاد مشخص ارائه کرده‌اند:

۱- کاهش هزینه مبارزه؛

۲- هدفمند و قابل پذیرش شدن مبارزه برای مردم؛

مرور جنبش‌های مدنی معاصر نشان می‌دهد که آنها در طول مقاومت مدنی، تاکتیک‌های متنوعی را به کار بسته‌اند. از نافرمانی مدنی، تظاهرات و اعتصاب گرفته تا فعالیت‌های هنری، نامه‌نگاری، بزرگداشت شهدای جنبش، و … 

هر کدام از این تاکتیک‌ها سطحی از هزینه را به همراه داشته و بخشی از بدنه جنبش را همراه کرده‌است. معمولا در تاکتیک‌های پرهزینه‌ای مثل تظاهرات خیابانی و اعتصاب، بخش پیشرو جنبش بیشتر درگیر است، ولی مهم این است که رهبری جنبش بتواند یک هماهنگی و توازن مشخص میان تاکتیک‌های طراحی شده ایجاد کند تا هم «اتحاد در عمل» شکل گیرد و هم این تاکتیک‌های متنوع در برگیرنده «اصل پشتیبانی و حمایت» باشد.

یک از نمونه‌های جنبش‌هایی که با درایت رهبری آن فراگیر شد، جنبش همبستگی لهستان در دهه ۱۹۸۰ بود. جایی که آدام میچنیک با بازسازی و ایجاد پیوند اجتماعی میان گروه‌های مرجع اجتماعی همچون کارگران، روشنفکران، روحانیون، و اتخاذ تاکتیک‌های متنوع توانست اتحاد میان مردم را توسعه داده و با ایجاد همبستگی اجتماعی، پیروزی را محقق سازد.

اصل دوم: ایجاد شکاف و ریزش نیروهای حکومت‌

محسن مخملباف در فیلم «پرزیدنت» صحنه جالبی را به تصویر می‌کشد. چراغ‌های شهر در شب با فرمان دیکتاتور خاموش و سیاهی بر نور مسلط می‌شود و با اراده دیکتاتور چراغ‌ها مجدد روشن و نور جلوه‌ای دلربا به شهر می‌بخشد. اینجا دیکتاتور فرمان را صادر می‌کند ولی آنچه سبب خاموش شدن چراغ‌ها می‌شود، فرمانبرداری پرسنل در خدمت است که برق را قطع می‌کنند و درست زمانی که این پرسنل از اطاعت سرباز می‌زنند، هرچه پرزیدنت فریاد می‌زند چراغی روشن نمی‌شود. سیاهی باقی می‌ماند و ترس تمام وجود دیکتاتور را در بر‌می‌گیرد.

مقاومت مدنی در جنبش‌هایی که توانسته شکاف بین نیروهای حکومت را زیاد و آنها را به تمرد از فرمان حکومت متقاعد سازد، پیروزی را هم رقم زده است. انقلاب اوکراین در سال‌های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ نمونه‌ای موفق از ایجاد شکاف بین نیروهای حکومتی و پشت کردن ارتش به دولت بود. جنبش اوکراین پس از ایجاد کمپ و استقرار چادرها، سازماندهی خدمات اجتماعی برای حمایت از معترضین، اعتصاب، تظاهرات، برگزاری کنسرت‌های روزانه، نمایش‌های خیابانی و ارتباط با نیروهای امنیتی از طریق پرسنل بازنشسته ارتش، موفق شدند حمایت ارتش را جلب و در نهایت ارتش به دولت اعلام کرد که بدون سلاح کنار مردم می‌ایستد. اتفاقی که پیروزی انقلاب اوکراین را رقم زد.

اعمال دیکتاتوری بدون همراهی نیروها ممکن نیست. مقاومت مدنی باید روز به روز شکاف میان نیروهای دیکتاتور را افزایش دهد و ریزش نیروها را تسریع کند. اگر مقاومت مدنی به این مهم منجر نشود، اتفاقی رخ نمی‌دهد. مقاومت مدنی به ریزش نیروها منجر می‌شود زیرا:

  • مقاومت مدنی چون بی‌خشونت است، مشروعیت سرکوب مردم را در بین نیروها از بین می‌برد و چند دستگی ایجاد می‌کند و بدین ترتیب سبب ریزش این نیروها می‌شود.
  • مقاومت مدنی زمانی که فراگیر می‌شود، نیروهای دیکتاتور را مجبور به تسلیم می‌کند، چون ترس از بدنه مقاومت به بدنه قدرت منتقل می‌شود. این انتقال ترس، آنها را وادار به ایستادن در کنار مردم می‌کند.
  • مقاومت مدنی زمانی که چشم‌انداز پیروزی را قابل رویت می‌سازد، اقتدار دیکتاتور را کاهش داده و شجاعت ترک خدمت را به نیروهای دیکتاتور می‌بخشد. 

اصل سوم: وارد کردن هزینه‌های غیرقابل تحمل به حکومت

بسیاری از جنبش‌های مدنی برای پیروزی کوشیده‌اند هزینه های غیرقابل تحمل به حکومت وارد کنند. تحریم تنباکو در ایران، نپرداختن مالیات و تحریم کالاهای انگلیسی در آمریکا درکمپین سال ۱۷۶۵ علیه قانون تمبر، یا تحریم کالاهای اتریشی در کمپین مقاومت انفعالی برای یکسان سازی حقوق سیاسی در امپراتوری هابسبورگ از این جمله است.

بسیاری از تاکتیک‌های مقاومت مدنی از جمله تظاهرات، اعتصابات، تحریم بخش اقتصادی قدرت، نافرمانی مدنی و زیر سوال بردن مشروعیت حکومت، توانسته با تحمیل هزینه‌هایی غیر قابل جبران به حکومت، موفقیت جنبش را تضمین کند. آنها با علم به اینکه اگر دانش‌آموزان و دانشجویان سر کلاس‌ها حاضر نشوند، کارگران دست به اعتصاب بزنند، سیستم حمل و نقل عمومی فلج شود و مردم به طور گسترده از قوانین سرپیچی کنند حکومت وادار به عقب نشینی خواهد شد، این تاکتیک ها را در دستور کار قرار داده‌اند. 

آدام میچنیک رهبر جنبش همبستگی لهستان معتقد بود «اگر مردم به گونه‌ای زندگی کنند که گویی دیکتاتور دیگر حاکم نیست، دیکتاتور راهی جز تسلیم ندارد».

هر سه اصل مهم مقاومت مدنی (فراگیری، ایجاد شکاف در بین نیروهای حکومت و ایجاد هزینه‌های سنگین برای حکومت) نیازمند برنامه‌ریزی استراتژیک و تاکتیک‌های هماهنگ، خلاقانه و متنوع است.

تاکتیک‌های مقاومت مدنی

جین شارپ در کتاب از دیکتاتوری تا دموکراسی، ۱۹۸ تاکتیک مقاومت مدنی را برشمرده که در این لینک در دسترس است، ولی به طور کلی تاکتیک‌های مقاومت مدنی را در سه گروه اصلی می‌توان طبقه‌بندی کرد:

۱- اعتراض و متقاعد‌سازی

مهمترین تاکتیک مقاومت مدنی به نمایش گذاشتن اعتراض و متقاعد کردن بدنه جنبش و طرف مقابل به درست بودن اعتراض و ضرورت تغییر است. راهپیمایی، تجمع، تحصن، نامه‌نگاری اعتراضی، شعارنویسی و صدور بیانیه از معمول‌ترین تاکتیک‌های اعتراضی مقاومت مدنی هستند.

۲- همکاری نکردن

عدم همکاری شامل بایکوت کردن، اعتصاب کردن، نافرمانی مدنی، عدم مشارکت در برنامه‌های سیاسی مثل تحریم انتخابات فرمایشی، سرپیچی از اجرای دستورات مثل تبعیت نکردن معلمان از برنامه درسی تعیین شده، نپرداختن قبوض آب و برق، خارج کردن منابع مالی از حساب‌های بانکی و بورس، بخش دیگری از تاکتیک‌های مقاومت مدنی موثر است که پیروزی را در دسترس قرار می‌دهد.

۳- مداخله

مداخله غیر خشونت‌آمیز شامل مداخله اقتصادی، سیاسی، فیزیکی، اجتماعی و روانشناسانه می‌تواند دیکتاتور را با چالش‌های جدی مواجه سازد. برای مثال می‌توان دست به اعتصاب غذا زد، با ایجاد ترافیک حمل و نقل را دچار مشکل کرد، اسناد دولتی را با هدف اخلال در نظام اداری از بین برد، با هک کردن سامانه‌های دولتی، افشای اطلاعات دولتی، برملا کردن فساد‌ها و … روند اداره کشور را دچار اختلال کرد. 

پیتر اکرمن رئیس موسسه بین‌المللی خشونت‌پرهیزی در کتاب «چک لیستی برای پایان بخشیدن به خودکامگی» به بررسی تاکتیک‌های مقاومت مدنی در ۴۱ کمپین موفق پرداخته و این تاکتیک‌ها را فهرست کرده که در صفحه ۴۷ این کتاب در دسترس است.

انسجام بخشی به نیروها با مقاومت مدنی

تجربه جنبش‌های معاصر نشان می‌دهد که مقاومت مدنی علاوه بر تسهیل پیروزی، یک دستاورد مهم دیگر نیز به همراه داشته  و آن انسجام بخشی به نیروهای فعال و آماده کردن آنها برای پذیرش مسئولیت در فردای پیروزی بوده است. یعنی زمانی که نیروهای فعال به طور منسجم یک جنبش مدنی را به سرانجام رسانده‌اند با تشکیل نهادهای مدنی قدرتمند مثل اتحادیه‌های دانشجویی، کارگری، معلمان، زنان، سازمان‌هایی را برای پر کردن خلاء قدرت در فردای پیروزی سامان داده‌اند.

خلاصه اینکه «پذیرش خطر»، «غلبه بر ترس»، «تحمل رنج مبارزه»، «اتکاء به خود و اعتماد به نفس»، مقاومت مدنی را شکل داده و تولید قدرت را ممکن می‌سازد. مقاومت مدنی، زمانی که موازنه قدرت را از طریق جذب حداکثری مردم، ریزش نیروهای دیکتاتور، تحمیل هزینه‌های غیرقابل جبران به حکومت، به نفع معترضان تغییر داده، پیروزی را ممکن ساخته است. جین شارپ و رابرت هِلوی در مقاله‌ای تحت عنوان «جامعه مدنی-مبارزه ی مدنی» باور خود نسبت به پیروزی مقاومت مدنی را اینگونه ترسیم کرده‌اند: «… پیروزی فقط و فقط در چارچوب تکیه بر توانایی‌های خویش و طراحی و اجرای دقیق برنامه استراتژیک میسر می‌شود. مبارزهٔ حقیقی و قوی آن است که شکست و پیروزی آن در گروِ عمل خود افراد باشد و تلاش‌ها و کوشش آنها سرنوشت مبارزه را رقم زند»

تهیه و تدوین: مدرسه پرتو

منابع:

Why Civil Resistance Works
چه وقت و چرا مقاومت مدنی نتیجه می‌دهد؟ 
نامه هایی از زندان اثر آدام میچنیک
از دیکتاتوری به دموکراسی اثر جین شارپ 
چک لیستی برای پایان بخشیدن به خودکامگی