زنان کارگر مهاجر

مهاجرت زنان بی‌ارتباط با جنسیت آن‌‌ها نیست. هرچند دلایل مهاجرت گاهی میان زنان و مردان مشترک است، اما در همان دلایل مشترک هم تفاوت‌های جنسیتی وجود دارد.

زنان به دلایل مختلفی مهاجرت می کنند: فقر، جنگ و بلایای طبیعی مثل سیل و زلزله، یا شاید برای فرار از نابرابری‌های جنسیتی؛ مثلا طلاق در شرایط نابرابر، خشونت جنسی و جنسیتی و نداشتن آرامش روانی. به عنوان نمونه، یک پژوهش در سال ۲۰۲۱ نشان می‌دهد که ۲۷ درصد زنان افغانستانی گفته‌اند به دلیل خشونت خانگی از کشور خود مهاجرت کرده‌اند.

برخی از زنان هم برای تحصیل یا یافتن شغل بهتر مهاجرت می‌کنند تا نسبت به کشور مبدا خود، آینده بهتری در کشور مقصد داشته باشند. تقویت درآمد و دانش آنها می‌تواند به سود محل زندگی و تولدشان باشد. بسیاری از آنها به اقتصاد کشور محل تولد خود نیز کمک می‌کنند یا دانش خود را به آن‌ می‌فرستند.

ممکن است در نتیجه مهاجرت، فرهنگ جدیدی هم به محل تولد منتقل شود؛ چون بسیاری از آنها با تغییرات جامعه میزبان هماهنگ می‌شوند و شکل دیگری از زندگی را از نظر هنجارها و تابوها به کشور محل تولد خود منتقل می‌کنند.

مهاجرت زنان البته تنها به خاطر خودشان نیست. بسیاری از زنانی که به عنوان «زنان کارگر مهاجر» شناخته می‌شوند، مهاجرت می‌کنند تا زندگی بهتری برای خانواده‌ای که پشت سر جا گذاشته‌اند بسازند. کار می‌کنند تا برای آنها پول بفرستند.

وضعیت «زنان  کارگر مهاجر» women migrant workers که در اسناد بین المللی مرتبط با حقوق زنان به عنوان یک گروه با شرایط و نیازهای ویژه از آنها یاد می‌شود، نیازمند توجه و سیاست‌گذاری‌های ویژه است.

زنان کارگر مهاجر، به دلیل کانال‌های مهاجرتی متفاوت به عنوان مثال برای کارگران خانگی در برخی کشورها، بخشی از بازار کار در کشورهای میزبان که این گروه جذب آن می‌شوند و تبعیض‌های جنسیتی در حوزه اشتغال، تجربه ویژه‌ای دارند.

مشکلات زنان کارگر مهاجر

گریز از فقر در کشور مبدا و جست‌وجوی فرصت‌های شغلی و دستمزدهای بهتر، محرک بسیاری از زنان مهاجر است.  زنان کارگر مهاجر بیش از ۴۰ درصد از کارگران مهاجر جهان را تشکیل می‌دهند.

مهاجرت می‌تواند فرصت‌های شغلی بیشتری نسبت به کشور مبدا برای زنان ایجاد کند و باعث توان‌افزایی اقتصادی آنها شود. با این وجود، نابرابری‌های جنسیتی در کشور مقصد، تبعیض در بازار کار و عدم آشنایی با قوانین، زبان و فرهنگ کشور مقصد زنان کارگر مهاجر را در معرض آسیب‌ و نقض حقوق قرار می‌دهد.

همه این‌ها در حالی است که قوانین و سیاست‌های مهاجرتی اغلب مناطق جهان جنسیت را به شکل خاص مورد توجه قرار نمی‌دهد. نه یک رویکرد مبتنی بر جنسیت وجود دارد و نه تجربیات خاص زنان مهاجر در قوانین و سیاست‌های مهاجرت گنجانده شده است.

با وجود درصد بالای کارگران مهاجر زن، زنان مهاجر به طور کلی در قیاس با زنان غیرمهاجر در کشور میزبان از فرصت‌های کمتری برای اشتغال برخوردارند. به عنوان نمونه، ششمین گزارش رصدخانه مهاجرت درباره «ادغام مهاجران در اروپا» نشان می‌دهد که زنان مهاجر ۱۹ درصد کمتر از زنان غیرمهاجر شغل دارند، در حالی که این رقم در مقایسه آمار اشتغال میان مردان مهاجر و غیرمهاجر ۷ درصد است. همچنین در این گزارش عنوان شده که زنان مهاجر در پایین‌ترین سطح توزیع درآمد هستند.

علاوه بر مشکل دسترسی به اشتغال، زنان کارگر مهاجر عموما در کارهای با درآمد و امنیت شغلی پایین و بازار غیررسمی حضور دارند.  

نقش‌های جنسیتی سنتی و تفکیک مشاغل و بخش‌های مختلف بازار کار از نظر جنسیتی، باعث می‌شود که زنان کارگر مهاجر را برای مشاغل خدماتی از جمله مشاغل خانگی و کارهای مراقبتی بیشتر می‌خواهند و فرصت اشتغال در زمینه‌های تخصصی برای آن‌ها کمتر است.

بسیاری از زنان کارگر مهاجر که در اقتصاد غیررسمی کار می‌کنند با نقض حقوق اقتصادی‌شان مواجه می‌شوند. حمایت‌های کارگری از آنها وجود ندارد یا بسیار کم است. در نتیجه احتمال زیادی دارد که آن‌ها با نقض حقوق کار مثل نداشتن قرارداد و بیمه کار، خشونت جنسی و جنسیتی در محل کار، نژادپرستی و مهاجرستیزی مواجه شوند.

به ویژه زنان کارگر مهاجری که مدرک اقامت و اجازه کار ندارند، در معرض آسیب بیشتری هستند. یا اینکه دریافت اجازه اقامت و کار، آنها را به کارفرماهایی وابسته می‌کند که آن‌ها هم ممکن است با استفاده از قدرت و تسلط خود این زنان را در معرض استثمار و سوءاستفاده قرار ‌دهند. این وابستگی ممکن است حقوق متعددی از آن‌ها را نقض کند، مثلا به دستمزد کمتر راضی شوند یا ماه‌ها دستمزد نگیرند. ممکن است مجبور شوند ساعت‌های طولانی کار کنند و استراحت کافی نداشته باشند. ممکن است کارهای سنگین به آن‌ها تحمیل شود، نتوانند غذای کافی تهیه کنند و در محل‌های نامناسب بدون امکانات اولیه و ضروری زندگی مجبور به زندگی شوند. همینطور امکان دارد گذرنامه آنها از سوی کارفرما ضبط شود یا دستمزدشان به خودشان پرداخت نشود.

همچنین خشونت جنسی، روانی یا آزار جسمی در محل کار یا در خانه امنیت فیزیکی و روانی زنان کارگر مهاجر را مخدوش می‌کند. در عین اینکه، غیاب قوانین حامی زنان در معرض خشونت و مهاجران، در کشور مقصد یا ناآشنایی زنان کارگر مهاجر با این قوانین یا نگرانی از دست دادن شغل یا اقامت در نتیجه شکایت از آزارگر، حقوق زنان را به شکل جدی نقض می‌کند.

شرایط کار برای مهاجران به طور کلی و زنان مهاجر در کشور مقصد، بر وضعیت اشتغال زنان مهاجر تحصیلکرده و دارای مهارت‌های تخصصی هم تاثیر می‌گذارد. برای مثال، این زنان ممکن است به دلیل موانع قانونی یا وضعیت نامناسب از اشتغال در حوزه تخصصی خود محروم شوند. یا اینکه در شغلی متفاوت با شغلی که برای آن در کشور مبدا آموزش دیده‌اند مشغول به کار شده و از نظر تخصصی و درآمدی نزول کنند.

ضروری است که در قوانین و سیاست‌گذاری‌های مربوط به مهاجران به ارتقای وضعیت اشتغال توجه شود. به عنوان مثال، حمایت‌گری در رابطه با حقوق کار، خدمات اجتماعی و دسترسی به عدالت با رویکردی حساس به جنسیت برای بهبود شرایط زنان متخصص و کارگر مهاجر اهمیت دارد. با جمع‌آوری و تحلیل جنسیتی داده‌‌ها و آمارهای ضروری، می‌توان برنامه‌های توان‌افزایی را در کشورهای مهاجرپذیر تقویت کرد.

از طرف دیگر، هر نوع تغییر و حمایت از حقوق زنان به شکلی که گروه‌های مختلف زنان را در بر بگیرد بر وضعیت زنان مهاجر نیز اثر می‌گذارد و مانع نقض حقوق انسانی آن‌ها می‌شود. توسعه مشارکت اقتصادی زنان به بهبود وضع اقتصادی زنان مهاجر و ایجاد رفاه برای آنها و خانواده‌هایشان در کشورهای مبدا و مقصد می‌انجامد.

تهیه و تدوین: مدرسه پرتو

منبع ۱، منبع ۲، منبع ۳، منبع ۴، منبع ۵