فقر باعث افزایش خشونت نسبت به زنان میشود یا خشونت علیه زنان به فقر میانجامد؟ پاسخ ساده است. یک رابطه دوجانبه بین این دو مساله برقرار است. فقر و خشونت در یک چرخه قرار دارند و همدیگر را تقویت میکنند.
به طور تاریخی، زنان همانند سایر گروههای به حاشیه رانده شده، بیشتر در معرض خشونت هستند و فقیرترند. فقر و خشونتی که آنها تجربه میکنند بر خانواده و کشورهای آنها هم اثر میگذارد.
خشونت علیه زنان مانع پایان دادن به فقر است. زنان را به دام فقر میاندازد و پیامدهای آن بسیار گسترده است. مشکلات اقتصادی، به حاشیه رانده شدن، انزوای اجتماعی و محرومیت از حقوق اولیه انسانی، احتمال خشونت علیه زنان را بیشتر میکند و باعث میشود زنان نتوانند از خشونت بگریزند.
نگاهی میکنیم به ابعادی از تاثیر متقابل فقر و خشونت علیه زنان.
هدر رفتن فرصتها
خشونت، فرصتها را برای بهبود وضعیت زندگی دختران و زنان از بین میبرد.
خشونت علیه دختران در سن تحصیل، به طور مستقیم منجر به عملکرد ضعیف تحصیلی، کاهش ثبت نام آنها در مدارس، غیبت و نرخ بالای ترک تحصیل میشود. درس نخواندن باعث میشود که آنها فرصتهای بسیاری را در آینده برای کسب مهارت، به دست آوردن شغل خوب و استقلال اقتصادی از دست بدهند.
دخترانی که امکان ادامه تحصیل دارند، کمتر با خطر ازدواج کودکی و ازدواج در سن پایین مواجه میشوند و در این صورت از بخشی از خشونت در امان میمانند. سن کم در هنگام ازدواج امکان خشونت همسر، شدت و خطر آن را بیشتر میکند. فرزندان چنین زنانی، کمتر امکان تحصیل را پیدا میکنند و بیشتر در فقر زندگی میکنند.
بسیاری از زنانی که خشونت فیزیکی، جنسی و روانی را در خانواده تجربه میکنند، تجربه خشونت اقتصادی را نیز دارند. به عنوان مثال، از سوی شریک خشونتگر کنترل میشوند و اجازه کار کردن ندارند. اگر هم کار کنند، آسیبهای فیزیکی ناشی از خشونت میتواند مانع حضور آنها در محل کار شود و نتیجه مشخص است: مشکلات اقتصادی و فقر.
فقر راه نجات از خشونت را سد میکند
زنی که درآمد ندارد، از نظر اقتصادی وابسته به شریک زندگی خود است و اگر رابطه خشونتآمیز باشد، امکان گریختن و نجات از رابطه کمتر میشود. حتی اگر زن خشونتدیده درآمدی داشته باشد، شریک خشونتگر احتمال دارد درآمد او را کنترل کند و از او بگیرد.
ترک فضای خشونتآمیز، یافتن سرپناه جدید و تهیه نیازهای اساسی نیاز به پول دارد. زنان فقیر چون از تامین این نیازها ناتوانند، به ویژه در غیاب حمایتهای اجتماعی، نمیتوانند رابطه خشونت آمیز را ترک کنند.
خشونت در محل کار و فقر زنان
بخشی از کنترل و سرکوب زنان در محیطهای کاری و در مسیر رفت و آمد به محل کار انجام میشود. آزار جنسی در محل کار و مسیر رفت و آمد، تنها یک نمونه از خشونتهای مبتنی بر جنسیت در دنیای کار است. آسیب جسمی و روانی ناشی از آزار جنسی ممکن است باعث شود که زنان از کار دست بکشند یا از اعتراض خودداری کنند. در هر صورت ترک کار و از دست دادن شغل باعث کاهش توان اقتصادی و فقر زنان میشود.
زنان فقیر و استثمار جنسی و اقتصادی
زنان و دختران فقیر، بیشتر در معرض استثمار جنسی از جمله قاچاق انسان هستند. همچنین، زنان فقیر ممکن است در خانه یا محل کار در معرض استثمار اقتصادی قرار گیرند.
احتمال اینکه دختران و زنان در خانوادههای فقیر تجربه خشونت خانگی داشته باشند بیشتر است. از جمله دلایل آن، محدودیت بیشتر برای دسترسی به امکانات آموزشی، بهداشتی، حمایتی و نگرانیها و تنشهای ناشی از مشکلات اقتصادی در این خانوادههاست. ممکن است از دختران و زنان به عنوان نیروی کار خانگی، تولیدی، کشاورزی یا دیگر اشکال کار خانوادگی استفاده شود اما مزدی به آنها تعلق نگیرد. زنان کارگر نیز در خطر استثمار اقتصادی قرار دارند.
خشونت هزینهساز است
تجربه خشونت در زندگی زنان از ابعاد مختلف هزینهساز است و نداشتن امکان برای پرداخت این هزینهها، هم آثار خشونت را تقویت میکند هم زنان را فقیرتر میکند.
تامین هزینه این خشونتها هم برای خود زنان سنگین است هم برای نهادهای دولتی و غیر دولتی. این در حالی است که در بسیاری از کشورها، تامین چنین هزینههایی اولویت ندارد و باز هم بار تامین آن را بر شانه خود زنان میاندازند.
اگر خشونت نسبت به زنان فیزیکی باشد، آنها باید هزینههای درمان آسیبهای جسمی را بپردازند. آسیبهای روانی هم نیاز به درمانهای پر هزینه دارد. گاهی آسیبها شدید است و جبران آن آسان نیست یا حتی غیرممکن است. مثلا خشونت ناشی از تجاوز میتواند باعث ابتلا به اچآیوی یا سقط جنین شود و حتی به مرگ ختم شود.
علاوه بر هزینههای درمانی، زنان برای نجات از خشونت نیاز به تامین هزینههای حقوقی و قانونی، معیشتی و تهیه مسکن امن دارند. تغییر مکان زندگی یا ناآرامیهای حاصل از خشونت میتواند باعث از دست دادن شغل یا کاهش درآمد زنان و فشار اقتصادی مضاعف شود.
شکستن چرخه خشونت و فقر
برای حل این مشکلات، باید همزمان هم برای محو خشونت علیه زنان تلاش کرد، هم به مقابله با فقر زنان پرداخت تا چرخه تاثیر متقابل آنها بر هم شکسته شود. مقابله با هر دوی این مسایل، نیاز به سرمایهگذاری مادی و معنوی دارد: یعنی هم باید در راس برنامههای بینالمللی، ملی و محلی قرار بگیرد، برای محو آن قوانین لازم تدوین و بودجههای کافی در نظر گرفته شود و هم حساسیت و آگاهی عمومی نسبت به آنها بالا برود.
تهیه و تدوین: مدرسه پرتو